
بروزرسانی: 28 خرداد 1404
تقارن در تفسیر متمم اول و قانون اساسی ساختاری
پست های قبلی من در مورد کتابم تقارن اساسی ایده اصلی طرفداری از تقارن را توضیح داد و دلایل عملی و نظری این رویکرد را خلاصه کرد. علاوه بر پیشبرد این مورد نظری برای تقارن، این کتاب شامل فصولی است که این نظریه را در پنج حوزه مورد بحث قانون اساسی اعمال می کند: گفتار، انجمن و مذهب. تفکیک قوا و فدرالیسم؛ حفاظت برابر؛ اسلحه و حقوق اساسی؛ و قانون دموکراسی
خود فصل ها بیشتر گویا هستند تا جامع. همانطور که توضیح دادم، آنها به هر پرونده یا سازمان مربوطه در حوزه هایی که پوشش می دهند نمی پردازند، و به طور کامل حوزه های اصلی قانون اساسی را حذف می کنند. با این حال، هدف این فصول نشان دادن این است که رویکردهای نسبتاً متقارن در بسیاری از زمینه ها به ،وان مسیرهای بالقوه توسعه رویه قضایی باز باقی می مانند، البته اگر دادگاه ها فقط از آنها استفاده کنند.
در این پست ها، من فقط می توانم به طور خلاصه استدلال کتاب را ترسیم کنم، بنابراین خوانندگان را تشویق می کنم برای جزئیات بیشتر به فصل های مربوطه مراجعه کنند. من کتاب را طوری طراحی کردم که فصول آن مستقل باشد. می تو،د مقدمه و فصل های مربوط به حوزه های اساسی خاص را بدون نیاز به خواندن بقیه بخو،د.
با توجه به اصلاحیه اول، کتاب دو نکته اصلی را بیان می کند. اولین مورد این است که تقارن باید از حفظ تمرکز دکترین فعلی بر ا،ام بی طرفی در قو،ن تنظیم کننده آزادی بیان حمایت کند.
دکترین متمم اول مدرن مست،م بی طرفی محتوا (یا گاهی اوقات بی طرفی از دیدگاه) در تنظیم بی، است. همانطور که در اولین پست خود اشاره کردم، این قانون قضائی یک مورد پارادایم از تقارن را ارائه می دهد. با ممانعت از جانبداری ،ت، از هر نوع سخنران، صرف نظر از اینکه در کجای طیف ایدئولوژیک قرار می گیرند، به همان اندازه محافظت می کند. به همین دلیل، علاوه بر این، به همه طرف های سیاست ت،یم شده ما در حفظ آزادی مدنی حیاتی در بیان آزاد سهم می دهد. ،، که از نتیجه فوری در یک مورد ناامید شده اند باید بدانند که اصل اعمال شده ممکن است به همان اندازه برای آنها (یا سخنرانان مورد علاقه آنها) در موارد آینده مفید باشد.
به نظر می رسد که قضات فضایل این جهت گیری به سمت بی طرفی را تشخیص می دهند. در واقع، این حوزه از دکترین یک نقطه قابل توجه از اجماع در دادگاه فعلی باقی مانده است، حتی با وجود اینکه به نظر می رسد مدارا برای دیدگاه های رقیب در جامعه گسترده تر کاهش یافته است. به نظر می رسد قضات می دانند که هر دو طرف سیاست ت،یم شده ما ممکن است وسوسه شوند که مخالفان را در فضاها و نهادهایی که تحت کنترل خود دارند سرکوب کنند، و دادگاه ها می توانند به قطع مارپیچ نزولی سرکوب گفتار که چنین پویایی های حزبی به راحتی ایجاد می کند، کمک کنند. تقارن باید قضات را تشویق کند تا این تمرکز را حفظ کنند، علی رغم مطالعات اخیر که این جهت گیری نسبت به بی طرفی را به دلایل مختلف زیر سوال می برد.
دومین نکته اصلی کتاب در رابطه با اصلاحیه اول این است که تقارن همچنین باید از حمایت از سخنرانان و گروه های مذهبی، در صورت امکان، از طریق تصمیماتی که ریشه در آزادی بیان و آزادی تشکل دارد و نه آزادی مذهبی فی نفسه، حمایت کند.
متمم اول، البته، مذهب را برای حمایت ویژه در شروط تمرین و استقرار آزاد مشخص می کند، و احیای آزادی مذهبی پروژه بزرگ دادگاه رابرتز بوده است. اما این تصمیمات اغلب در شرایط جوی کنونی باعث تفرقه و دوقطبی شدن آنها شده است.
آزادی مذهبی امروزه دارای این ویژگی قطبی کننده است، زیرا امروزه مذهب عمدتاً با محافظه کاری همراه است. مطمئناً این ارتباط کامل نیست. برخی از فرقه های مهم گرایش مترقی قوی دارند و برخی از گروه های مذهبی، به ویژه سیاه پوستان آمریکایی، به شدت با حزب دموکرات همذات پنداری می کنند. با این حال، در کل، حضور منظم در کلیسا در ایالات متحده معاصر با وابستگی به حزب جمهوری خواه مرتبط است، و به نظر می رسد وابستگی به حزب دموکرات در میان گروه رو به رشدی از آمریکایی ها که "به طور مثبت یک جهان بینی سکولار متمایز را پذیرفته اند" قوی است. یک مطالعه اخیر آن را قرار می دهد.
این ال،ای جمعیتی نسبتاً جدید هستند. آنها حتی چند دهه پیش وجود نداشتند. با این حال، آنها دین را به یک خط گسل اصلی در سیاست آمریکا تبدیل کرده اند، نه اینکه به یک نقطه اختلاف بین قضات منصوب شده توسط روسای جمهور دموکرات و جمهوری خواه اشاره کنیم. احکام خاص دین در شرایط کنونی نامتقارن هستند، زیرا آنها حمایت هایی را برای مؤمنان مذهبی گسترش می دهند که بنا به تعریف، نمی توانند به همان اندازه از ،، که دارای دیدگاه خودآگاهانه سکولار هستند محافظت کنند.
برای جلوگیری از تشدید این ت،یم بندی ها، دادگاه ها باید در عوض، در صورت امکان، به حمایت های گسترده تری برای آزادی بیان و آزادی اجتماعات تکیه کنند. انجام این کار این انتقاد را که دادگاه طرفدار گروه هایی از یک طرف شکاف های معاصر بر گروه های طرف دیگر است را کمرنگ می کند. از قضا، این رویکرد حتی ممکن است آزادی مذهبی را در درازمدت بر پایه قوی تری قرار دهد. برای مثال، اگر متمم اول به طور مساوی از کارآفرینان مذهبی و سکولار در برابر بیان اجباری دیدگاه هایی که از آن ها متنفرند محافظت می کند - نکته ای که دادگاه در تصمیم متقارن اخیر و قابل ستایش اخیر خود به سختی تاکید کرد. 303 Creative LLC v. Elenis- آنگاه شاید هر یک از طرفین نیاز کمتری به تحمیل دیدگاه خود بر طرف دیگر احساس کند.
در مورد ساختار ساختاری، استفاده از تقارن اغلب باید نسبتاً آسان باشد. یکی از مشخصه های قطبی شدن سیاسی اخیر فقدان هر گونه الگوی ثابت کنترل حزبی بر نهادهای فدرال بوده است. در حالی که در دوره های قبل، این یا آن حزب غالباً بر ریاست جمهوری یا کنگره (یا یکی از مجلس های دیگر) تسلط داشتند، کنترل حزبی مجلس، سنا، و ریاست جمهوری بدون هیچ الگوی منظمی در دهه های اخیر به عقب و جلو رفته است.
در نتیجه، پیش بینی یک اختیار یا محدودیت معین که در شرایط سیاسی متضاد در آینده اعمال می شود و بر این اساس اعتبار آن را ارزیابی می کند، باید آسان باشد. با این حال، در عمل، حزب گرایی اغلب باعث شده است که طرفداران به دنبال مزیت فوری باشند، حتی زم، که این کار باعث پیشرفت نظریه های حقوقی می شود که می تواند در آینده به ضرر آنها باشد. اگر هیچ چیز دیگری نباشد، تفسیر متقارن باید دادگاه ها و دیگر مفسران را تشویق کند تا آگاهانه در برابر این انگیزه مقاومت کنند و به جای آن دیدگاه طول، را اتخاذ کنند.
فراتر از این توصیه کلی، ترجیح تقارن می تواند به کاهش نگر، ها در مورد برخی آموزه ها کمک کند و در عین حال انتقاد برخی دیگر را تشدید کند. برای مثال، این کتاب استدلال می کند که بحث طول، مدت در مورد قدرت رئیس جمهور برای برکناری یا «برکناری» افسران اجرایی، در حال حاضر فاقد منافع حزبی واضح است. در مقابل، تحولات اخیر در حقوق اداری به شدت نامتقارن بوده است.
در «دکترین سؤالات اصلی» اخیر خود تصمیماتبه ،وان مثال، دیوان با ا،ام به حمایت قانونی واضح برای هر اقدام آژانسی که به یک سؤال مهم اجتماعی می پردازد، به نگر، های محافظه کارانه در مورد حاکمیت اداری تأثیر گذاشته است. با این حال، با توجه به اینکه مترقیان عموماً دستور کار نظارتی قاطعانه تری دارند، به نظر می رسد این تصمیمات احتمالاً ،ت های مترقی را بیش از ،ت های محافظه کار محدود می کند. علاوه بر این، حتی اگر برخی از سیاست های محافظه کارانه یا مقررات زدایی به طور قابل تصوری با این دکترین مغایرت داشته باشند، معیارهای دیوان برای شناسایی «سوالات اصلی» ذهنی و بی شکل هستند. در نتیجه، ا،ریت محافظه کار کنونی دیوان به راحتی می توانند این دکترین را به طور انتخابی به شیوه ای که در عمل به نفع اه، سیاست محافظه کارانه باشد، به کار گیرند. اینگونه نیست که یک مجموعه متقارن قانون اداری باید عمل کند.
بنابراین تقارن دلیلی قوی برای ترجیح دادن برخی از مسیرها بر دیگران در موارد آینده در مورد اصلاحیه اول و تفکیک قوا می دهد. در آ،ین پستم، استدلال خواهم کرد که همین امر در حوزه های پرمخاطره تر حمایت برابر، حقوق اساسی و قانون دموکراسی صادق است.
منبع: https://reason.com/volokh/2024/11/27/symmetry-in-interpreting-the-first-amendment-and-the-structural-cons،ution/