دسته‌ها
اخبار

دیوان عالی زندگی و آزادی


من پاییز گذشته در یک شرکت کردم بررسی قانون ویسکانسین پانل سمپوزیوم با موضوع “آیا دادگاه از کنترل خارج است؟” و مقاله کوتاهی (12 صفحه ای) برای آن نوشت. من آن را در چند قطعه ارسال می کنم. امیدوارم برای برخی از شما جالب باشد، و همچنین من هنوز وقت دارم تا در صورت نیاز اصلاحات را انجام دهم. در اینجا ،مت چهارم (همچنین می تو،د ،مت اول، ،مت دوم و ،مت سوم را بخو،د):

همه اینها مرا به یکی از عبارات مورد علاقه من در مورد قانون اساسی بازمی گرداند – نه از یک مورد، بلکه از سخنر، آبراهام لینکلن در اوج جنگ داخلی:

جهان هرگز تعریف خوبی از کلمه آزادی نداشته است و مردم آمریکا، همین الان، به شدت به آن نیاز دارند. همه ما برای آزادی اعلام می کنیم. اما در استفاده از همان کلمه منظور همه ما ی،ان نیست چیز. برای برخی، کلمه آزادی ممکن است به م،ای این باشد که هر انس، هر کاری که می‌خواهد با خودش و محصول کارش انجام دهد. در حالی که در مورد دیگران همین کلمه ممکن است به م،ای این باشد که برخی از مردان هر کاری که می خواهند با مردان دیگر انجام دهند و محصول کار مردان دیگر است. در اینجا دو چیز، نه تنها متفاوت، بلکه ناسازگار وجود دارد که به یک نام خوانده می شوند – آزادی. و از این رو هر یک از چیزها توسط طرفین مربوطه به دو نام متفاوت و ناسازگار خوانده می شود: آزادی و استبداد.

چوپان گرگ را از گلوی ، بیرون می کند، که ، به خاطر آن از چوپان تشکر می کند. رهایی بخش، در حالی که گرگ او را به خاطر همان عملی که ویران کننده آزادی بود، محکوم می کند، به خصوص که ، سیاه بود. واضح است که ، و گرگ بر سر تعریف کلمه آزادی توافق ندارند. و دقیقاً همان تفاوت حاکم است امروز در میان ما موجودات انس،، حتی در شمال، و همه ادعا می کنند که آزادی را دوست دارند. از این رو ما شاهد فرآیندهایی هستیم که طی آن هزاران نفر روزانه از زیر یوغ اسارت عبور می کنند، که توسط برخی به ،وان پیشروی آزادی و توسط برخی دیگر به ،وان نابودی تمام آزادی مورد ستایش قرار می گیرد.[1]

اکنون لینکلن مطمئناً فکر می‌کرد که یک تعریف درست و دیگری اشتباه است. در نهایت یک تعریف، خوشبختانه، در قو،ن آمریکا توسط یک فرآیند سیاسی (البته با پشتوانه یک پیروزی نظامی که خود توسط یک فرآیند سیاسی حمایت می شد) تثبیت شد. با این حال، نکته گسترده‌تر هنوز پابرجاست: ادعای آزادی مست،م قضاوت‌های بحث‌برانگیز در مورد اینکه چه ،ی و چه ،ی مستحق حقوق است.

اگر کمی کلمات را تغییر دهید، می بینید که چگونه بحث های آمریکایی در مورد سقط جنین را در بر می گیرد. هر دو طرف می گویند که از آزادی و زندگی حمایت می کنند. آنها فقط درک بسیار متفاوتی از م،ای آنها دارند، که عمدتاً بر اساس اختلاف نظر در مورد اهمیت دادن حقوق یک گروه خاص (متولد نشده) است. من شک دارم که سقط جنین را به ،وان یک مسئله “نکروپولیتیک” مطرح کنیم.[2] مفید است، اما اگر اینطور باشد، مطمئناً ،، که به نوزاد متولد نشده به ،وان یک شخص نگاه می‌کنند، می‌توانند موضع طرفدار حقوق سقط جنین را نمونه‌ای بسیار وحشتناک از سیاست‌های نکروز بدانند. باز هم، من به طور کلی دیدگاه طرفدار حقوق سقط جنین را دارم. اما برای من جای تعجب نیست که دیگر، که با من مخالف هستند به اندازه ،، که با من موافق هستند مدعی ردای حقوق فردی هستند.

به همین ترتیب در مورد متمم دوم. برخی از مردم فکر می کنند که حق دفاع از خود برای حفاظت از زندگی و آزادی اساسی است. (مطمئناً، اگر می خواهید به دنبال حقی بی شمار باشید که توسط سنت طول،، گسترده و عمیق مقدس شده است، حق دفاع از خود واجد شرایط است.[3] و قطعاً می توان استدلال کرد که حق دفاع از خود باید شامل حق استفاده از ابزارهای تکنولوژیکی لازم برای دفاع از خود باشد.[4]) دیگران فکر می کنند که ممنوعیت اسلحه برای محافظت از زندگی و آزادی اساسی است. برخی دیگر از دیدگاه های می، استفاده می کنند.

می‌تو،د همین بحث را در مورد معافیت‌های دینی، در مورد قرائت‌های گسترده از بند تأسیس که ورود پول ،ت به آموزش دینی در کنار آموزش سکولار و غیره را ممنوع می‌کند، ببینید. و شما می تو،د با توجه به بحث در مورد حقوق آیین دادرسی کیفری و موارد مشابه آن را ببینید.

بنابراین، دوباره، شاید این به نقطه نظر اریک سگال برگردد: شاید اگر چنین فقدان توافق اساسی در مورد آزادی وجود داشته باشد، این اشتباه است که سعی کنیم قوس اخلاقی قانون اساسی را به سمت عدالت خم کنیم – چه در قالب آزادی و چه در قالب اصطلاح “برابری” که به همان اندازه مورد مناقشه قرار می گیرد – از طریق هر چیزی غیر از فرآیندهای سیاسی. اما در سیستم کنونی که ما عمداً دادگاه را از انواع خاصی از کنترل ها دور کرده ایم، قضات، بدون تعجب، بر اساس قضاوت های خود، هر چند بحث برانگیز، در مورد اینکه چه چیزی به ،وان آزادی مورد حمایت قانون اساسی است، تصمیم می گیرند.

نتیجه

آنچه امروز در دیوان عالی می بینیم، به نظر من، عملکرد عادی آن است، چه خوب و چه بد. تنها چیزی که در حال تغییر است این است که کدام تصمیمات خاص گرفته می شود و کدام سوابق خاص مع، می شوند.

[1]. آبراهام لینکلن، سخنر، در یک نمایشگاه بهداشتی در بالتیمور (18 آوریل 1864)، تجدید چاپ شده در زبان آزادی: سخنر، ها و نوشته های سیاسی آبراهام لینکلن 690، 691 (Joseph R. Fornieri ed., 2009).

[2]. [Cite other symposium article that is oriented around this term.]

[3]. دیدن یوجین ولوخ، حقوق اساسی ایالتی برای دفاع از خود و دفاع از دارایی, 11 Tex. Rev. L. & Pol. 399 (2007).

[4]. ببینید، به ،وان مثالویکتوریا دورفمن و مایکل کولتونیوک، وقتی هدفها ابزار معقول را توجیه می کند: دفاع از خود و حق مشاوره, 3 Tex. Rev. L. & Pol. 381 (1999).


منبع: https://reason.com/volokh/2023/04/12/the-supreme-court-on-life-and-liberty/