پیشنهاد اورین را دوم می دانم که ارزش خواندن دارد آداب مساوات، توسط بن ایدلسون. من مقاله ارائه شده در کارگاهی را در سال گذشته دیدم و از آن زمان به طور مرتب در مورد آن فکر کرده ام. چند تا فکر اضافی:
این حقیقت که یک هنجار آداب معاشرت (یا هنجار آداب مورد مناقشه) در برابر استفاده از کلمات خاص یا تشبیهات خاص وجود دارد، برای من پایان تحقیق نیست. گاهی اوقات هنجارهای آداب معاشرت وجود دارد که ما میتو،م آنها را نقض کنیم – در واقع، حتی ممکن است فکر کنیم مهم است که آنها را زیر پا بگذاریم و اگر بیش از حد شرورانه هستند، سعی کنیم آنها را تضعیف کنیم. شاید ما از تعظیم در برابر یک شاهزاده خارجی امتناع می ورزیم، یا از اطاعت از هنجارهای لباس ، خودداری می کنیم.
یا شاید ما اصرار داریم که از حق آزادی بیان خود استفاده کنیم، حتی در مواردی که توهین آمیز باشد، دقیقاً به دلیل اهمیت آن حق آزادی بیان. یا شاید هم نه. تجزیه و تحلیل آداب معاشرت به ما کمک می کند تا ببینیم چرا استفاده از این حق پرهزینه است، و به ما کمک می کند تا واکنش منفی را پردازش کنیم، اما به ما نمی گوید که کدام هنجارهای آداب را باید داشته باشیم یا چه زم، از نظر اخلاقی برای نقض آنها موجه هستیم.
این تحلیل همچنین من را به یاد تحلیل مرتبط از اسکات ال،اندر می اندازد. دست از هفتاد درصد از راه از طریق آبشار هذیان هذیان (که، برای روشن شدن، من Eidelson، Orin، یا حتی من را تایید نمی کنم). ال،اندر خاطرنشان می کند که هنجارهایی که یک کلمه خاص یک توهین است، یا سایر هنجارهای مشابه در برابر استفاده از کلمات و عبارات خاص، ساختار “افراط آمیز” دارند:
،افات باوری است که اگر مردم باور داشته باشند که درست است به حقیقت تبدیل می شود. به ،وان مثال، “دوج کوین یک سرمایه گذاری کوتاه مدت عالی است و شما باید همین الان آن را ب،ید!” درست است اگر همه باور داشته باشند که درست است. بسیاری از مردم Dogecoin را ،یداری خواهند کرد و بسیار بالا خواهد رفت. “بانک در حال سقوط است و شما باید پول خود را فورا بیرون بیاورید” نیز درست است. اگر همه آن را باور کنند، یک فرار در بانک وجود خواهد داشت. . . .
[various examples ensue]
همانطور که ال،اندر استدلال می کند، پس از یک نقطه خاص، ا،ر مردم از هنجارهای اجتماعی پیروی می کنند تا از کلمات و عبارات و نمادهای خاص استفاده نکنند، مگر اینکه به طور غیرعادی نسبت به آن هنجارها حساس باشند، و سپس پس از یک نقطه دیگر، از هنجارهای اجتماعی پیروی می کنند، مگر اینکه به طور فعال با آن هنجارها دشمنی کنند. هنجارها در آن نقطه، هنجار به شدت خود را تقویت می کند. اما در راه، درگیری و سردرگمی زیادی وجود دارد.
اسکندر نتیجه می گیرد:
بنابراین یک چیزی که خیلی به آن فکر می کنم این است: چه زم، به آبشار ملحق شوم؟
من نمی توانم هرگز به آبشار بپیوندید من قصد ندارم از ژاپنیها به ،وان «ژاپن» بهخاطر نوعی اصل هرگز پیوستن-اغلبطلبی-آشفتگی-آبشار نام ببرم. این ،انه ترین تپه ممکن برای مردن خواهد بود. من تمام اعتبار اجتماعی خود را از دست خواهم داد و شاید حتی در واقع یک یا دو ژاپنی واقعی را ناراحت کنم.
و اگر من هستم آ، ،ی که به یک آبشار بدحجابی بپیوندد، پس احتمالاً خیلی بد عمل خواهم کرد. فکر نمیکنم به تثبیت 100 درصدی روی هیچ،-از پرچمهای کنفدراسیون-بی گناه-استفاده نکنیم. یکی از بستگان من که در ج، زندگی می کند و هیچ عقیده سیاسی شناخته شده ای ندارد، هنوز یک بر،ب پرچم کنفدراسیون در اتاقش دارد. اما من نمی خواهم از او تقلید کنم، حتی اگر دلیل خوبی برای دوست داشتن ج،ی بودن داشته باشم.
از سوی دیگر، افرادی که می خواهند در یک آبشار جدید، مانند بخش مددکاری اجتماعی USC، نفر اول باشند، حقیر هستند. و افرادی که به دلیل انطباق مشتاقانه یا ترس پیشگیرانه وقتی به 1٪ یا 5٪ رسیده است، می پیوندند، رقت انگیز هستند.
(هیچ یک از اینها در مورد کارهایی که به دلایل خوب انجام می شوند صدق نمی کند – ممنوعیت کارهای واقعاً مضر – من فقط شک دارم که این روند اغلب برای آن استفاده می شود)
فکر میکنم معمولاً حدود 70 درصد از راه را میپیوندم. به طور واقع بینانه، موفقیت در حال حاضر 50٪ بیش از حد تعیین شده است – اما من می خواهم آنها را مجبور کنم برای آن تلاش کنند و آن را تا حد امکان برای آنها آزاردهنده کنم. این سازش بین اصل و حفظ نفس است، اما من راه بهتری برای انجام آن نمیدانم. زم، که چیزی مفید و مهم به جای چند کلمه باشد، سخت تر می جنگم، و ممکن است چیزهایی وجود داشته باشد – مانند مثال همجنس گرا بودن آشکارا، که در بالا استفاده شد – که ارزش آن را ندارد که هرگز تسلیم فشار برای تابو ، چیزی نشوید، و سعی کنید آن را حفظ کنید. حق شماست که به انجام آن ادامه دهید تا زم، که بتو،د یک چرخه آبشار احترام با فضیلت را شروع کنید.
من این پست را می نویسم تا دفعه بعد که ،ی با این جمله “آیا می دانستی اصطلاحی که استفاده می کردی، که تا شش ماه پیش استاندارد بود و تا آن زمان هیچ ، از آن توهین نشده بود، می دانستی، اکنون توهین آمیز تلقی می شود، چرا نمی دانستی؟” به جای آن از اصطلاح XYZ استفاده میکنید؟»، من میتوانم پاسخ صادقانهام را بدهم: «زیرا کمتر از 70 درصد از آبشار غمانگیز ابرستیزی میگذرد، و این مرزی است که من برای خودم تعیین کردهام».
باز هم، من به ویژه به 70٪ یا هر آستانه دیگری متعهد نیستم، اما خواندن Eidelson و Alexander را برای علاقه مندان به این مسائل توصیه می کنم.
منبع: https://reason.com/volokh/2023/04/10/additional-t،ughts-on-the-etiquette-of-equality/